نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

برای نوژاجونم

شهربازی امیر پارس +متفرقه های مهر و آبان

این روزا اصلا وقت نمیکنم بیام وبت چون انرژی و وقت کم میارم .هزارماشاله اینقدر شیرین زبونی که نگو .دلم غش میره واسه حرفات وحرکاتت.وقتی هم سرکار هستم خیلی بهت فکر یکنم دائم جلوی چشمامی و حرکات شب قبلت و همین طور حرفات رو توذهنم مرور میکنم .بیشتر اوقات هم ازت پیش همکارام میگم .اینقدر بوسم میکنی وبهم میگی دوس دارم که من واقعا کم میارم از این محبت خالصانت. گاهی اشک توچشمام جمع میشه و در همون حال خدارو بخاطر گل وجودت شکر میکنم و برای همه دعا میکنم که خدا بهشون همچین نعمت بزرگی رو بده یه پنج شنبه که نرفتیم خونه ی مامان فاطمه تصمیم گرفتم ببرمت شهربازیه نزدیک خونمون.شهربازیه امیر ول کمی بدقلقی کردی وسوار بازیهای مناسب سنت نمیشدی اما پارس .گرچه ...
22 آبان 1393

یک روز کناردریا شهریور93

دختر ناز مامان بعداز پروژه ی ناموفقمون تصمیم گرفتیم 2روزی رو بریم شمال با پسر عمه ها ت.هوا خیلی خوب بود وخیلی خوش گذشت یه جورایی بیشتر به من این مسافرت چسبید.خیلی عکس ننداختم فقط کنار دریا رفتیم اونم آخرش نزدیک بود زهرمارمون بشه.قضیه ازین قراره که با بابایی رفتی داخل آب و یهو از روی پای بابا سر خوردی و رفتی زیر آب .عزیزم خیلی به بابا اصرار کردم جلو نره اما رفت اگه بدونی چه دست وپایی میزدی داخل آب .داشتم پس می افتادم درعین حال فیلم هم میگرفتم . اینقدر ترسیده بودی که نگو .وکلی هم گریه کردی همش میگفتی آب دریا خوردم حالم بدشدولی روی هم رفته به من خوش گذشت: اینجا هم چون دستشو زده روی شنها میگفت کثیف شده بشورید ...
22 آبان 1393
1